به گزارش "قدس آنلاین" به نقل از خیرگزاری تسنیم؛ ۱۱ ژانویه ۲۰۱۴ خبری در رسانههای جمعی منتشر شد که بسیاری از زجر دیده های فلسطینی و امت اسلام از شنیدن آنها رها شدند. در این روز حیات نباتی آریل شارون قصاب صبرا و شتیلا و یکی از بزرگترین جنایتکاران تاریخ بشریت به پایان رسید و وی نهایتا بعد از هشت سال رفتن به کما هلاک شد. شارون کسی بود که بسیاری از جنایتهای تاریخ موجودیت رژیم صهیونیستی با نام وی عجین شده بود.
قاتل ۱۳ ساله!
"آریل ساموئل مردخای شاینرمن" موسوم به آریک یا آریل شارون، نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی در دوران زندگی نکبتبارش خون کودکان، زنان و بیپناهان بسیاری را به دست خود ریخت. شارون، در سال ۱۹۲۸ در یک خانواده یهودی لیتوانیاییتبار بهدنیا آمد. خانوادهای بلشویک که یک زندگی سخت و منزوی را در مزرعهای در کفر ملال درپیش گرفته بودند. جالب اینجاست که خانواده شاینرمن بهخاطر عقاید سوسیالیستیشان جامعه تهاجمی مهاجران یهودی را تحریم کرده بودند اما در نهایت پسرشان پای در راهی گذاشت که آنها از آن وحشت داشتند. از همان سنین نوجوانی روحیه قساوت و جنایت بهخوبی در شارون به چشم آمد. آریک از سن دوازده سالگی به صهیونیستها پیوست و با شرکت در عملیاتهای تروریستی علیه بومیان فلسطین تجارب مخوفی کسب کرد. در سن ۱۳سالگی وی به گروهی موسوم به هاگانا پیوست که کمکم به ارتش رسمی دولت در حال تشکیل یهود بدل میشد. وظیفه این گروه از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۴۸ در منطقه تحت تسلط انگلستان، بیرون کردن فلسطینیان از خانهها و زمینهایشان با هدف تصرف مناطق فلسطینینشین بود. شارون در این گروه و از همان سنین ۱۳ - ۱۴ سالگی، با آدم کشی آشنا شد. در روند غصب زمینهای فلسطینیان، شارون فلسطینیهایی را که مقاومت میکردند، به قتل میرساند. کشتن برای او تبدیل به یک بخش از شخصیت در حال شکل گرفتنش شده بود.
پای ثابت کشتارهای جمعی صهیونیستها
شارون در ۱۹ سالگی وقتی بر اثر حمله نیروهای اردنی به اراضی اشغالی در بیت المقدس اعضای گروهی که در آن بود کشته شدند و خود زخمی شد خوی سبعیتش چنان اوج گرفت که بلافاصله ادعا کرد نسل اعراب را ریشهکن میکند. یک سال بعد در فاجعه دیر یاسین جزو نیروهای هاگانا قرار گرفته باشد که به زنان بیدفاع فلسطینی تجاوز کردند و شکمشان را دریدند. شارون از همان جا مرید مناخیم بگین قصاب دیر یاسین شد و بقیه راه جنایت و سیاست را کنار او پیمود.
چند سال بعد با تشکیل واحد موسوم به انتقام محلی یا ۱۰۱ به فرماندهی این واحد رسید که به اسم محافظت از شهرکنشینان یهودی به روستاهای فلسطینی حمله میکردند و خانوادههایشان را قتلعام میکردند. فقط در یک مورد در سن ۲۳ سالگی او ۵۰ آواره فلسطینی را با منفجر کردن نارنجک در میانشان به قتل رساند.
بعد نوبت کارآموزی زیر نظر موشه دایان افسر عالی IDF بود که به حادثه شرمآور روستای اردنی القبیه در جریان جنگ در آنسوی کرانه باختری و منفجر کردن ۴۱ خانه بههمراه ساکنان و قتلعام ۷۰ فلسطینی در خواب ــ عمدتاً زن و کودک ــ منجر شد. شارون و سربازان تحت امرش پس از این کشتار تا صبح بادهگساری کردند و رقصیدند.
فاجعه القبیه چنان تصویر بیرونی رژیم نوپای صهیونیستی را خدشهدار کرد که وزیر خارجه وقت، موشه شرت اعلام کرد این لکه ننگ هیچگاه از تاریخ اسرائیل پاک نخواهد شد غافل از این که همان گروهی که این جنایت را آفریدند در تلآویو به قدرت میرسند و فجایعی به مراتب بزرگتر را در جنوب لبنان، غزه و قانا مرتکب میشوند.
پیشرفت در سایه جنایت
شارون در سال ۱۹۵۶ فرمانده تیپ زرهی ارتش اسرائیل شد و به درجه ژنرالی ارتقا یافت. پس از جنگ ششروزه، با پیوستن به حزب لیکود، وارد عرصه سیاست شد و به عضویت کنیست درآمد. در زمان نخست وزیری اسحاق رابین، شارون به لطف سابقه درخشان کشتار و وحشیگری، مشاور نظامی وی شد.
در سال ۱۹۷۷ مرشد و فرمانده قدیمی شارون در جوانی که حالا ارشد او در حزب لیکود محسوب میشد یعنی مناخیم بگین به نخست وزیری رسید و این به معنای وزیر جنگ شدن آریل شارون بود. بگین و شارون به دنبال جنگ میگشتند وخون را بو میکشیدند. پس از آن که صهیونیستها در واداشتن لبنان به صلح و خروج اعضای سازمان آزادیبخش فلسطین ناکام ماندند، ارتش اسرائیل ناگهان وارد خاک لبنان شد و بیروت را به خاک و خون کشید. آنها بشیر جمیل، رهبر فالانژیستها از گروههای تندروی مسیحیان مارونی لبنان بهعنوان رئیس جمهور لبنان منصوب کردند. اما در کمتر از ۳ هفته، در انفجار دفتر حزب فالانژ، وی و بسیاری از مقامات این حزب کشته شدند.
شارون بهدروغ به مزدوران فالانژ گفت که این ترور کار فلسطینیها بوده، در حالی که بعدها معلوم شد نظامیان اسرائیل در لبنان جمیل را ترور کردهاند. هدف از تمام این برنامه ریزی ها، آغاز کشتاری بود که نقطه عطف جنایت های رژیم صهیونیستی شد.
سرانجام روز ۱۶ سپتامبر ۱۹۸۲ نیروهای رژیم صهیونیستی اردوگاه آوارگان فلسطینی صبرا و شتیلا را که بیش از ۲۰ هزار فلسطینی و لبنانی در آن سکونت داشتند، برای تسویه حساب کور فالانژها به محاصره خود درآوردند و با ورود آنها به اردوگاه قتلعام آغاز شد.
پس از ۲ شبانهروز کشتار مداوم، نوبت تانکها و بولدوزهای ساخت اسرائیل بود که اردوگاه را با همه مردهها و زندههایش صاف کنند. طی روزهای بعد تنها از گورهای دستهجمعی ۱۲۰۰ جسد سوخته یا تکهتکه شده به دست آمد در حالی که طبق روایت بازماندگان قربانیان و بیمارانی که ربوده و ناپدید شده بودند نزدیک به ۴۰۰۰ نفر در قصابی بیگناهان صبرا و شتیلا جان باختند.
کمیسیون تحقیق سازمان ملل رسماً از این جنایت بهعنوان نسلکشی دولتی اسرائیل علیه ملت فلسطین یاد کرد و شارون پس از این نسلکشی، بهعنوان مسئول غیرمستقیم در کشتار معرفی شد و مدتی بعد از وزارت جنگ اسرائیل استعفا داد.
روستای قانا در جنوب لبنان در سال ۱۹۹۶ و در جریان جنگ لبنان مقر نیروهای سازمان ملل بود. با حمله جنگندههای اسرائیلی به جنوب لبنان، بسیاری از زنان و کودکان برای در امان ماندن از این حملات به مقر نیروهای سازمان ملل در این روستا پناه بردند. اما نیروهای رژیم صهیونیستی با زیرپا گذاشتن تمام مقررات و حقوق بینالمللی و انسانی، این منطقه و ساختمان مورد نظر را زیر آتش سنگین توپخانه ویران کردند. در جریان این عملیات که موسوم به "خوشههای خشم" بود، بیش از ۱۰۰ نفر که ۳۳ نفر از آنها کودکان زیر ده سال بودند، به شهادت رسیدند.
بعد از انتخابات ۱۹۹۶ و نخست وزیری بنیامین نتانیاهو ، وی وزارت شهرک سازی و اسکان را به شارون محول کرد . در زمان تصدی وی تعداد شهرکهای صهیونیست نشین به ۱۴۴ شهرک رسید . نتانیاهو در اصلاح کابینه خود در سال ۱۹۹۸ ، او را برای وزارت خارجه برگزید.
آریل شارون در سپتامبر ۱۹۹۹ ، بدنبال کناره گیری نتانیاهو از رهبری حزب لیکود ، رهبری این حزب تندرو را برعهده گرفت . او سپس در سپتامبر سال ۲۰۰۰، با حضور خود در مسجد الاقصی موجب خشم مسلمانان و درگیری های خونین میان فلسطینیان و نظامیان رژیم صهیونیستی و در نتیجه شروع انتفاضه الاقصی شد.
وی در دسامبر ۲۰۰۰ ، بعنوان نامزد حزب لیکود برای تصدی نخست وزیری معرفی شد و قول داد در صورت انتخاب وی، کار فلسطینیان را در ۱۰۰ روز تمام و موقعیت رژیم اسرائیل را در منطقه تثبیت کند. شارون سرانجام در ششم فوریه ۲۰۰۱ توانست به بالاترین مقام در رژیم صهیونیستی یعنی سمت نخست وزیری دست پیدا کند. این مسئله برای او مجالی بوجود آورد تا به کشتار وقلع وقمع فلسطینیان با شدت تمام ادامه دهد.
شارون از سال ۲۰۰۱، با تشکیل جوخه های ترور از بین محکومین به اعدام و نظامیان زندانی به ترور رهبران ارشد فلسطین پرداخت و طی آن شیخ احمد یاسین ، رنتیسی و بسیاری دیگر از رهبران مقاومت فلسطین را به شهادت رساند . وی تا سال۲۰۰۵ ، نه تنها نتوانست انتفاضه را خاموش و امنیت را برای جامعه خود به ارمغان بیاورد که در نهایت مجبور شد به رغم ایدولوژی حزب متبوعش مبنی بر اسراییل بزرگ از بخش از خاک فلسطین (نوار غزه) عقب نشینی کند.
در اکتبر سال ۲۰۰۵ و درپی اعتراضات شدید به شارون برای خروج از غزه و بروز اختلاف درکابینه وی و انحلال کنیست ، شارون از حزب لیکود کناره گیری کرد. وی بعد از این شکست سیاسی پس از سکته ناقص در دسامبر ۲۰۰۵ میلادی، در ۵ ژانویه ۲۰۰۶، در پی سکته مغزی در سن ۷۷ سالگی به بستر مرگ افتاد. هشت سال و ۶ روز بعد با هلاکت کامل شارون، پرونده جنایات وی بسته شد، اما لکه ننگ این جنایت ها تا زمان فروپاشی رژیم صهیونیستی بر دامن این رژیم باقی خواهد ماند.
نامه نگاریهای شارون برای شاه عربستان
با مرگ شارون که سه سال پیش صورت گرفت، پرونده اقدامات وی بسته نشده است، اخیرا روزنامه صهیونیستی جروزالم پست با افشای نامه نگاری های آریل شارون، نخست وزیر پیشین رژیم صهیونیستی، وعبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه پیشین عربستان، نوشت: شارون در یکی از نامه ها با این امید که عبدالله فلسطینیان را برای پذیرش ابتکار عربی تحت فشار قرار دهد، از وی ستایش کرده بود. این نامه هم چنین شامل قدردانی نخست وزیر رژیم صهیونیستی از پادشاه عربستان برای تلاش هایی بود که سال ۲۰۰۲ در مساله سازش عرب ها با رژیم صهیونیستی ایفا کرد.
این روزنامه افزود: «آریل شارون این نامه را در ۲۷ نوامبر سال ۲۰۰۲ نوشت و یک یهودی عراقی الاصل به نام موشه پرز که در خارج از سرزمین های اشغالی زندگی می کرد و رابطه نزدیکی با یکی از برادران ملک عبدالله داشت، آن را به پادشاه پیشین عربستان رساند». این نامه سه ماه پس از عقب نشینی شارون از نوار غزه و سه هفته پیش از سکته مغزی او نگاشته شد.
جروزالم پست افروده است که نامۀ شارون با این عبارت پایان می یابد: «من دست دوستی به سوی شما دراز می کنم و امیدوارم فرصت همکاری شخصی با شما برای تحقق هدف مشترک صلح پیش بیاید. من منتظر پاسخ شما هستم.»
اسحاق لیوانون، که پیش تر کنسول اسرائیل در بوستون و سفیر تل آویو در مصر بود، همزمان با افشای اسناد این نامه، آن را یک سند تاریخی مهم توصیف و تاکید کرد این نامه نشان می دهد پیش از این نیز روابطی میان «اسرائیل» و عربستان وجود داشته است.
جروزالم پست در پایان گزارش خود نوشت روابط تل آویو و ریاض مخفیانه و به دور از دید رسانه ها رو به جلو حرکت می کند، اما درهر صورت روزی خواهد آمد که این روابط علنی و رسمی خواهد شد و به سطح نمایندگی دیپلماتیک خواهد رسید.
نظر شما